موضوعات
آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نژاد نژاد مردم روستای دهرود و کردوان استان بوشهرو... زبان پارسی نو در طول تاریخ و در پهنههای مختلف جغرافیایی نامهای متفاوتی داشته و دارد. این زبان بصورت رسمی در ایران به نام پارسی، درافغانستان دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی و در ازبکستان به نام فارسی مشهور است. اگرچه مردم فارسی زبان افغانستان همچنان زبان خود را پارسی مینامندزبان فارسی در بحرین نیز نام عجمی دارد. در ترکیه عثمانی که زبان پارسی دارای جایگاهی ادبی بود نام پارسی برای آن کاربرد داشت. در هند به زبان پارسی، فارسی میگویند. فارسی زبانان در گذشته واژگان دری و پارسی را نیز برای این زبان بکار میبردند و فارسی که معرب پارسی است. در کشور ایران نام این زبان در سراسر کشور پارسی است.[ در زبان عربی کلاسیک بویژه قرنهای نخست دوره اسلامی به زبان پارسی لسان العجم یا زبان عجم و به ایرانیان عجمی و بندرت عجمو میگفتند. بطور نمونه در تفسیر الضحاک آمدهاست منظور قرآن از عجمی سلمان فارسی است. منبع:wikipedia.org بنای بوشهر به اردشیر ساسانی نسبت داده شده و نام اصلی آن «رام اردشیر» بودهاست. گفته میشود که «رام اردشیر» به مرور زمان به «ریشهر» تبدیل شد. به نظر میرسد که بوشهر تحریف شده ریشهر- همان شهر قدیمی است. در عصر هخامنشی از تمدنهای بزرگ در ایران تمدن لیان بودهاست که برخی به اشتباه نام آن را از نامهای بوشهر میدانند. هم اکنون نام خیابانی در بازار بوشهر به همین نام است طبق آثار کشف شده در منطقه باستانی هلیله و ریشهر نام این سرزمین ژرمانسیکا بودهاست. همچنین در آثار باستانی شوش از این بندر نام برده شدهاست. در زمان اسکندر نام آن به موزامبری تغییر یافت.
نام دیگر اباشهر در زمان اردشیر بابکان به معنی شهر بابک و بعد از آن بوشهر به معنای شهر پایین بدلیل اختلاف سطحی که با ریشهر داشتهاست.
www.wikipedia.org
نامهای پسران
ئا
ئاراز (آراز: اَرَس)
ئاسو (افق)
ئاسوس
ئاکار
ئاکام (عاقبت، سرانجام)
ئاکو (قلهٔ کوه)
ئاگرین (آتشین، نام یک کوهستان)
ئالان بلند، با حرمت، سخن دلنشین (نام کوهستانی در کردستان)
ئاوات (امید)
ئارتین ( شعله و گرمای آتش)
ئارمین ( منسوب به آرام-پسر کیقباد)
ئازا ( دلاور، همریشه با آزاد)
ئەگید ( دلاور، اصل این واژه ترکی است)
ئەلەند ( تیغ آفتاب، نخستین پرتو بامدادی خورشید)
ئەردەلان ( اردلان)
ئەردەوان ( اردوان)
ئەژدەر ( اژدر)
ئەویندار ( عاشق)
ئاهورا
آ
آرشین
آمیار
آوات
افران
اورامان
ب
بریار (عهد و پیمان)
باگرو ( تندباد)
باهوز ( گردباد)
بەلین ( پیمان)
بەهیز ( نیرومند)
بەرزان ( بلندپایه)
بەرهەم ( ثمرە)
بەتین ( آتشین)
بهنوش (گوارا، بهترین نوش دارو)
بلیسه ( شعله، اخگر)
بلیمەت ( دلاور)
بروسک ( جرقه)
بروا ( ایمان)
بریار ( تصمیم)
بوران ( بوران)
پ
پارسیا (اهالی پارس)
پەژار (افسردەدل)
پەشیو (هراسان و افسردەدل «همریشه با پژمان»)
پشتیوان (پشتیبان)
پشکو (شکوفە)
پیشەنگ
خ
خوشناو (نامدار،نیک نام)
د
داژیار (روزی ،قدرت)
داوین (دامنه کوه)
دالاهو (برگرفته از کوهی در کرمانشاه)
دانیار ( بخشندە)
دارا
دەرسیم (برگرفته از منطقه درسیم در ترکیه)
دیار (دیار، پیدا)
دیاری
دیلمان(برگرفته از سرزمینی که مابین گیلان و مازندران قرار دارد)
دیمەن (چشمانداز)
ر
راژور (جایی بالا،حاکم)
روژیار (آفتاب،زمانه)
روژمان (اندیشه نورانی،مانند روز)
روژهات (روزها)
راژان
راویژ(تدبیر)
روژند(نور خورشید)
رامان (در شگفت )
ریبوار (رهگذر)
ریوان (رهگذر)
ریباز (راه و شیوه)
ریناس (رهشناس)
ریبین (رهشناس، دورنگر، راهبین، دوراندیش، آینده نگر)
ریبین (دورنگر، راهبین)
ریکەوت (کردی)
ریزان (وارد، ماهر)
رزگار (رستگار، آزاد)
روژان
ز
زاگروس (زاگرس اصل این واژه یونانی است.)
زال (حکمران، چیره)
زانا (دانا)
زانیار (دانشور)
زمناکو (نام کوهستانی در کردستان)
زیلان (کردی)
زوران (تلاش، کشتی)
زوراب (کردی)
زریان (نام یک نوع باد)
زیبار
زەردەشت
ژ
ژیار (زندگی شهرنشینی)
ژیکان (قطره ی باران)
ژیوار (زندگی)
ژاوەرو (ژاورود)
ژوان (گفتگوی عاشقانە)
ژیر (هوشمند، همریشه با واژه «زیرک»)
ژیلەمو (اخگر)
ژیوار (تمدن)
ژیوان(نگهبان زندگی)
ژیهات (کاردان، ماهر)
ژیهات (شایسته،لایق)
س
ساکو (کوه بدون گیاه،ساده و بی آلایش)
سایمان (مانند سایه)
سوران (نام یکی از منطقه های وسیع کردستان همچنین با اضافه شدن+ی=سورانی ؛نام یکی از لهجه های معروف در کردی)
سیپان (بلندی مانع باد، نام دوکوه در کردستان)
سارو
ساکار (پاک و ساده)
ساکو
سامال
سه یوان(کوهی در ایلام)
سامرەند
سەردار (سردار)
سەنگاو
سەرکەوت (پیروز)
سەرکو
سیامه ند
سیروان (نام رودی در منطقه هورامان تخت - کردستان)
سوران (نام نوعی لهجه ی مادری کردی سورانی - کرد سوران)
سردشت (به مکانی رویایی گفته میشود همانند بهشت سرسبز،نام شهری کردنشین در آذربایجان غربی)
سیوان (سایبان،چادر)
سیروان
ش
شالیار (همدم شاه )
شاهو
شیروان
شمِال
شیرکو
شورش
شیوان
شوان
شڤان
ک
کاویار (مراد،آرزو)
کژوان (کوهنورد)
م
ماردین (نام یکی از شهرهای کردستان ترکیه)
ماژان (بزرگان،همچنین مکانی در شهرستان بیرجند)
میدیا(سرزمین ماد که محل تولد زرتشت است )
ن
نیهاد (نهاد،هدف و مسیری)
و
وانیار (باسواد)
وارو (رهگذر)
ه
هژار (بینوا،فقیر،تنگ دست)
هژیان (ارزنده،شایان ارزش)
هیرش (یورش،هجوم و حمله)
هیژا (گرامی)
هیمن (آرام)
هیوا (امید)
هاوری ( همراه)
هاوراز (همراز)
هەلمەت (هجوم ناگهانی، دگرگونشده واژه عربی حَملة)
هەژار (ندار و فقیر)
هیمن (متین،نجیب)
هەلکەوت (فراز-رونده، چیره)
هەلگورد
هەلو (آله، عقاب)
هەردی
هەورام (برگرفته از اورامانی، نام مردمی از سرزمین دیلمان که به غرب ایران مهاجرت نمودەاند)
هەوراز ( فراز و نشیب)
هیژا ( گرامی، محترم)
هیرش (یورش)
هیوا ( امید)
هوزان (آوازەخوان)
هومەر
هیدی (آرام،ساکت)
هەندرین ( نام کوهستانی در کردستان)
هوگر ( علاقەمند)
نامهای پسران
ئا
ئاراز (آراز: اَرَس)
ئاسو (افق)
ئاسوس
ئاکار
ئاکام (عاقبت، سرانجام)
ئاکو (قلهٔ کوه)
ئاگرین (آتشین، نام یک کوهستان)
ئالان بلند، با حرمت، سخن دلنشین (نام کوهستانی در کردستان)
ئاوات (امید)
ئارتین ( شعله و گرمای آتش)
ئارمین ( منسوب به آرام-پسر کیقباد)
ئازا ( دلاور، همریشه با آزاد)
ئەگید ( دلاور، اصل این واژه ترکی است)
ئەلەند ( تیغ آفتاب، نخستین پرتو بامدادی خورشید)
ئەردەلان ( اردلان)
ئەردەوان ( اردوان)
ئەژدەر ( اژدر)
ئەویندار ( عاشق)
ئاهورا
آ
آرشین
آمیار
آوات
افران
اورامان
ب
بریار (عهد و پیمان)
باگرو ( تندباد)
باهوز ( گردباد)
بەلین ( پیمان)
بەهیز ( نیرومند)
بەرزان ( بلندپایه)
بەرهەم ( ثمرە)
بەتین ( آتشین)
بهنوش (گوارا، بهترین نوش دارو)
بلیسه ( شعله، اخگر)
بلیمەت ( دلاور)
بروسک ( جرقه)
بروا ( ایمان)
بریار ( تصمیم)
بوران ( بوران)
پ
پارسیا (اهالی پارس)
پەژار (افسردەدل)
پەشیو (هراسان و افسردەدل «همریشه با پژمان»)
پشتیوان (پشتیبان)
پشکو (شکوفە)
پیشەنگ
خ
خوشناو (نامدار،نیک نام)
د
داژیار (روزی ،قدرت)
داوین (دامنه کوه)
دالاهو (برگرفته از کوهی در کرمانشاه)
دانیار ( بخشندە)
دارا
دەرسیم (برگرفته از منطقه درسیم در ترکیه)
دیار (دیار، پیدا)
دیاری
دیلمان(برگرفته از سرزمینی که مابین گیلان و مازندران قرار دارد)
دیمەن (چشمانداز)
ر
راژور (جایی بالا،حاکم)
روژیار (آفتاب،زمانه)
روژمان (اندیشه نورانی،مانند روز)
روژهات (روزها)
راژان
راویژ(تدبیر)
روژند(نور خورشید)
رامان (در شگفت )
ریبوار (رهگذر)
ریوان (رهگذر)
ریباز (راه و شیوه)
ریناس (رهشناس)
ریبین (رهشناس، دورنگر، راهبین، دوراندیش، آینده نگر)
ریبین (دورنگر، راهبین)
ریکەوت (کردی)
ریزان (وارد، ماهر)
رزگار (رستگار، آزاد)
روژان
ز
زاگروس (زاگرس اصل این واژه یونانی است.)
زال (حکمران، چیره)
زانا (دانا)
زانیار (دانشور)
زمناکو (نام کوهستانی در کردستان)
زیلان (کردی)
زوران (تلاش، کشتی)
زوراب (کردی)
زریان (نام یک نوع باد)
زیبار
زەردەشت
ژ
ژیار (زندگی شهرنشینی)
ژیکان (قطره ی باران)
ژیوار (زندگی)
ژاوەرو (ژاورود)
ژوان (گفتگوی عاشقانە)
ژیر (هوشمند، همریشه با واژه «زیرک»)
ژیلەمو (اخگر)
ژیوار (تمدن)
ژیوان(نگهبان زندگی)
ژیهات (کاردان، ماهر)
ژیهات (شایسته،لایق)
س
ساکو (کوه بدون گیاه،ساده و بی آلایش)
سایمان (مانند سایه)
سوران (نام یکی از منطقه های وسیع کردستان همچنین با اضافه شدن+ی=سورانی ؛نام یکی از لهجه های معروف در کردی)
سیپان (بلندی مانع باد، نام دوکوه در کردستان)
سارو
ساکار (پاک و ساده)
ساکو
سامال
سه یوان(کوهی در ایلام)
سامرەند
سەردار (سردار)
سەنگاو
سەرکەوت (پیروز)
سەرکو
سیامه ند
سیروان (نام رودی در منطقه هورامان تخت - کردستان)
سوران (نام نوعی لهجه ی مادری کردی سورانی - کرد سوران)
سردشت (به مکانی رویایی گفته میشود همانند بهشت سرسبز،نام شهری کردنشین در آذربایجان غربی)
سیوان (سایبان،چادر)
سیروان
ش
شالیار (همدم شاه )
شاهو
شیروان
شمِال
شیرکو
شورش
شیوان
شوان
شڤان
ک
کاویار (مراد،آرزو)
کژوان (کوهنورد)
م
ماردین (نام یکی از شهرهای کردستان ترکیه)
ماژان (بزرگان،همچنین مکانی در شهرستان بیرجند)
میدیا(سرزمین ماد که محل تولد زرتشت است )
ن
نیهاد (نهاد،هدف و مسیری)
و
وانیار (باسواد)
وارو (رهگذر)
ه
هژار (بینوا،فقیر،تنگ دست)
هژیان (ارزنده،شایان ارزش)
هیرش (یورش،هجوم و حمله)
هیژا (گرامی)
هیمن (آرام)
هیوا (امید)
هاوری ( همراه)
هاوراز (همراز)
هەلمەت (هجوم ناگهانی، دگرگونشده واژه عربی حَملة)
هەژار (ندار و فقیر)
هیمن (متین،نجیب)
هەلکەوت (فراز-رونده، چیره)
هەلگورد
هەلو (آله، عقاب)
هەردی
هەورام (برگرفته از اورامانی، نام مردمی از سرزمین دیلمان که به غرب ایران مهاجرت نمودەاند)
هەوراز ( فراز و نشیب)
هیژا ( گرامی، محترم)
هیرش (یورش)
هیوا ( امید)
هوزان (آوازەخوان)
هومەر
هیدی (آرام،ساکت)
هەندرین ( نام کوهستانی در کردستان)
هوگر ( علاقەمند)
|