درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 953
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 955
بازدید ماه : 2106
بازدید کل : 94417
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 29
تعداد آنلاین : 1



نژاد
نژاد مردم روستای دهرود و کردوان استان بوشهرو...




زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و دستهٔ زبان‌های ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان باز می‌گردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش می‌کنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان. و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی به‌جا مانده‌است.

خط پهلوی که پارسی میانه با آن نوشته می‌شد. صفحه نخست از کتاب یادگار بزرگمهر.
واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمانساسانیان، به خط پهلوی کتابی.

زبان فارسی به عنوان یکی از گویش‌های قوم و تیره پارس که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان هخامنش که از این تیره بودند بر سرزمین‌های گسترده‌ای در فلات ایران و پیرامون، فارسی نیز (در شکل آن‌زمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبان‌های هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالت‌های صرفی گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانی‌زبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماس‌ها و گسترش‌ها به عنوان یکی از دلایل روند ساده‌تر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد می‌کنند.

در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با ساده‌سازی‌های پیوسته به شکل اولیه‌ای از پارسی میانه تبدیل شده‌بود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیانتاثیرات گوناگونی از زبان پارتی گرفت اما با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفته‌رفته زبان رایج بازرگانان و بعداً زبان دیگر اقشار مردم شد.

در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشته‌های نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان ضبط شده‌اند: پارتی، فارسی میانه و یونانی. پارتی زبان فروانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را به‌تدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش دادند. فارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسفون نشستند. در این دوران پارتی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.

در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونی‌های اساسی در وضع زبان در ایران پدید آمد. پارتی دیگر به‌عنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبه‌ها به زبان فارسی نوشته شدند.

آرتور کریستنس‌ن، ایران‌شناس نامدار دانمارکی، معتقد است که رواج زبان فارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود.

با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) به‌دست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جایگزین زبان بلخی شد و به علت این‌که دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی ساده‌تر بود مردم این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در آسیای میانه.[

در نیمه شمالی ایران و به‌ویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پارتی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازه‌ای از فارسی (گویش شمالی آن زمان) به‌وجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و...) تفاوت‌هایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسفون و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی درباری) نامیده‌شد.

بنابر این، در این زمان به گویش دست‌نخورده‌تر استان فارس، پارسی، و به گویش شمالی‌تر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کرده‌بود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی کلمه «بزرگ» به‌کار رفت.

در سده هفتم میلادی زبان فارسی زبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان بود. در نیمه شمالی ایران فارسی زبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسی زبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شده‌بود.

بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عرب‌ها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردست‌تری در آسیای میانه گسترش دادند.

منبع:wikipedia.org



سه شنبه 24 دی 1392برچسب:پیشینه,زبان,فارسی,بوشهر, :: 16:59 ::  نويسنده : آرمن کردی

محمد علی دشتی متخلص به فایز در سال 1250 ه ق برابر 1209 ه ش در روستای

کردوان از توابع شهرستان دشتی دیده به جهان گشود.تحصیلات مقدماتی را ابتدا در

روستای کردوان و سپس در روستای بردخون زیر نظر مدرسین مکتب خانه ها فرا گرفت.

بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی دوباره به کردوان بازگشت و نزد یکی از مشایخ آن

ولایت که در زبان و ادبیات فارسی و عربی تسلط داشته به نام شیخ احمد فرزند شیخ

عاشور مشغول به کسب علم و ادامه تحصیل گشت. ایشان در دربار محمد خان دشتی

که خود نیز طبع شاعری داشت و مشغول به ترویج علم بود و کتابت می کرد مشغول

به شعر گفتن و ترویج علم شد. پس از کشته شدن محمد خان فایز را به گزدراز(روستایی

نزدیک به خورموج) تبعید کردند. به هر ترتیب فایز شاعر شروه سرای دشتی پس از پشت

سر گذاشتن هشتاد سال زندگانی در سال 1289 ه ش برابر با 1330 ه ق در گزدراز

وفات یافت و جسدش را پس از چند ماه امانت بنا به وصیتش به نجف منتقل نموده و

در آنجا دفن کردند.

شرح حال زندگی فایز:

فایز کسی نیست که بشود او را فراموش کرد و از ذهن خود پاک کرد. اگر روزی این

اتفاق بیفتد ما هویت خود را از دست داده ایم. همیشه ملتی موفق و پیروز است که از

گذشتگان خود الهام بگیرد و آنها را پاس بدارد. فایز هم جزیی از گذشته این مرز بوم

است و مایه افتخار یک ملت بوده و هست. ایشان در زمانی می زیسته که ظلم خان ها

بیداد می کرده و شرایط زندگی بسیار سخت بوده است. فایز برخاسته از دل جامعه درد

کشیده و مظلوم بوده و تحمل زندگی در آن مناطق بسیار سخت و طاقت فرسا بوده

است به دلیل آفتاب سوزان و گرمای شدید در تابستان و سرمای وحشتناک در زمستان

و قحط سالی که همیشه گریبان گیر این مردم بوده و جنگهایی خواسته و ناخواسته که

باعث مرگ میر زیادی می شده است.فایز با آن روح لطیف و سرشار از عشق نمی

توانسته این فضای حاکم بر جامعه خود راتحمل کند به خاطر همین به شعر متوسل

می شود. یکی از نمونه های بارز شخصیتی او این بوده که کاملابا تن پروری و تنبلی

مخالف بوده و خود یک کشاورز درد کشیده و زحمت کش بوده است. فایز در تمام طول

زندگی خود عاشق بوده و عاشق از دنیا می رود. شعر های فایز از دل برخاسته و ناچار بر

دل می نشیند. ایشان که شاعری فرهیخته و با سواد بوده هیچوقت در مدح هیچ خانی

شعر نمی گفت و به همین سبب مورد غضب خان دشتی قرار گرفت و ایشان را تبعید

کرد و در همان جا به دیار باقی شتافت.

** کردوان / برد خون / خورموج مناطق و روستا های استان بوشهر هستند

درباره ی شرح احوال خصوصی و زندگانی فایز گفته میشود که از کلانتران و بزرگان قریه

"زیارت" دشتی به شمار میرفته و بازوانی توانا، اندامی زیبا، بیانی گیرا و کلامی مجلس

آرا داشته است، آنچنان که همه ی آشنایان مشتاق مصاحبش بوده اند. بسیار کوچک

بود که پدرش را از دست داد و از همان زمان  با مرگ پدر  تحت سرپرستی و مراقبت

مادرش قرار گرفت. مادر در پرورش پسرک یتیم خود تلاش بسیار کرد. و از حق نگذریم

که محمدعلی نیز چون به سنین رشد رسید، کمر به خدمت مادر پیر و فرتوت خویش

بست و بیشتر اوقات جوانی محمدعلی به نگهداری و مراقبت و خدمت از مادر سالخورده

اش گذشت

اشعار فایز شعرهایی حسی و عاطفی است که مملو از عشق و عرفان است

مفسر قران بوده و به کتب پیشنیان خود همچون فردوسی و حافظ اشنایی کامل داشته

است و از آنها الهام گرفته در اشعار فایز به شعرهایی برمیخوریم که نشان میدهد

ایشان از چه سطح عرفانی و سواد بالایی برخوردار بوده است.البته باید این را بگوییم که

فایز دشتی از شاعران بزرگ ایران زمین همچو فردوسی الهام گرفته و ما در اشعار او

هیچوقت تقلید کور کورانه نمیبینیم به چند نمونه از اشعار او توجه فرمایید.

در ترانه های فایز با چشم اندازها و رگه های ناب عرفانی روبرو میشویم کر تا اعماق

روح بشری اثر می گزارد وقتی که میسراید:

خیال کشتن من داشت جانان

کدامین سنگدل کردش پشیمان

ندانست عید فایز آن زمانست

که گردد در مناي دوست قربان

برای فایز دشتی مرگ یک نقطه اغاز برای رسیدن به خدای خود بود و از مردن هیچ هراسی

به دل راه نمی دهد و یا این شعر او:

پس از مرگم نخواهم هاي هایی

نه فریاد و نه افغان و نوایی

بگوید گشته فایز کشته دل

ندارد کشته دل خون بهایی

به راستی که فایز به راه حق رفت و جان سپرد و وقتی انسانی در راه حق جان دهد گریه

شیون معنایی ندارد.

بسیار حق دارد که گهگاه دچار سرگردانی روشنفکرانه ای میشود چرا که پایان راه برایش

نامعلوم است

و پیوسته مانند همه با دلهره و اضطراب دست به گریبان است.

مرا تن زورق است و ناخدا دل

در این زورق بود فرمنروا دل

رسد فایز به ساحل یا شود غرق

نمی دانم می برد ما را کجا دل

متفکران و اندیشمندان همیشه با اندوه و غم روبرو هستند چیزی که در اشعار فایز زیاد

دیده میشود غمی بی پیایان وقتی که میسراید:

در این دنیا بسی اندوهناکم

که از مردن نباشد هیچ باکم

یقین روز ازل تقدیر فایز

به آب غم عجین گردیده خاکم

و قتی که ز هجران سر میدهد و مینالد هجران او نه از دوری یار زمینیش است بلکه

ازجای دیگر نشات می گیرد :

خبر داري به من هجران چها کرد

دلم را ریش و جانم مبتلا کرد

ز مردم عشق تو پوشیده فایز

ولی شوق تو رازش بر ملا کرد

شعر فایز، شعر فاطفی است، پر از احساس غربت و غربت زدگی که البته این موضوع

تازه ای نیست زیرا همه شاعران واقعی دردیار خود و در زمان خود غریب بوده و هستند.

فایز شاعرى کم تجربه و کم اندوخته نبوده لکن به تمام جریانات ادبى زمان خود واقف

نبوده است و چنان که پیداست فقط معدودى از دیوانهاى شعراى سلف خود را دیده

است. امااز اغلب دو بیتى هاى فایز چنان بر مى آید که او شاهنامه فردوسى را عمیقا

مطالعه کرده و گاه تحت تأثیر اشعار شاهنامه قرار گرفته است، و در این تأثیر پذیرى

هیچ گونه اثرى از تقلید خشک و کور کورانه که در زمان فایز و در عصر بازگشت دوره ادبى

ور کود شعرى مى بینم مشاهده نمى شود. فایز درد زمان را درک مى کند که خود درد

» بازتاب فرهنگ زمان و دیار اوست « مى کشد و ریشه آن را مى بیند و ترانه هایش که

گاهى نرم و روان و همطراز شیرینترین غزلیات و زمانى رنگ شعرى حماسى به خود

مى گیرد در اوج صلابت و سنگینى:

دل من همچو رستم در عتابست

چو توران ملک سلم از وى خرابست

رقیب گرسیوز و فایز سیاوش

فرنگیس عشق و دل افراسیابست.



یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:فایز,کردوان,دشتی,کاکی,بوشهر,خورموج,بردخون,دهرود, :: 16:54 ::  نويسنده : آرمن کردی
مراکز تاریخی و دیدنی قلعه تاریخی بوشهر (عمارت ملک) از اماکن دیدنی این شهر می‌توان به مراکز ذیل اشاره نمود: تندیس شیخ حسین خان چاه کوتاهی ریشهر آب انبار قوام خانه قاضی عمارت دهدشتی مدرسه گلستان بافت شهر بوشهر خانه قاضی امامزاده عبدالمهیمن عمارت کلاه‌فرنگی بوشهر عمارت گلشن کلیسای ارامنه گریگوری گورستان مهاجمین انگلیسی قبر جنرال عمارت کوتی مدرسه سعادت ریشهر عمارت ملک بوشهر آرامگاه اصفهانی معبد خدا دریا کلیسای مسیح مقدس قلعه هلندی‌ها کنیسه یهودیان قبرستان انگلیسی‌ها عمارت حاج رئیس بوستان‌ها ردیف مهمترین‌ها ۱ بوستان مرجان ۲ بوستان مروارید ۳ بوستان لیان ۴ بوستان خلیج فارس ۵ بوستان شغاب موزه‌ها موزه مردم شناسی بوشهر. ردیف عناوین ۱ موزه باستان شناسی ۲ موزه مردم شناسی بوشهر ۳ موزه دهدشتی ۴ موزه دریا و دریانوردی خلیج فارس ۵ موزه تاریخ طبیعی www.wikipedia.org

مداحان بوشهری نقش ارزنده‌ای در روایت حماسه بزرگ عاشورا و انتقال آن به نسل‌های امروزی داشته‌اند که می‌توان از آقایان حاج عبدالحمید دشتی فرد (ناخدا)، حاج مصطفی گراشی، مرحوم جهانبخش کردی زاده (بخشو) و... یاد کرد و شاعرانی همچون: مرحوم سید جواد عین الملک، سید محمد هاشمی فرد (ساجد)، محمود موجی و... نام برد. شاعران و مداحان این دیار قرن هاست که با سروده‌ها و نوای توحیدی خود پیام و خاطره نهضت عاشورا را در اذهان زنده نگهداشته‌اند. در عزاداری مردم بوشهر به واقعه بزرگ کربلا از زاویه‌های گوناگون پرداخت شده و در آن‌ها حماسه دشت نینوا، مظلومیت اهل بیت (ع) و قساوت یزید و یزیدیان به زیبایی هر چه تمام عرضه شده‌است. بوشهر یکی از مهم ترین کانون‌های عزاداری عاشورای حسینی در ایران محسوب می‌شودو همه ساله پذیرای گردشگران بسیاری از اقصی نقاط ایران در ماه‌های محرم و صفرمی باشد. سینه‌زنی سنتی بوشهر برای همگان شناخته شده‌است، دسته‌های سینه‌زنی از دایره‌های متفاوتی تشکیل شده و سبک و سیاق خاص خودش را دارد به طوری که از دور کُند شروع و به دور تند ختم می‌شود. نوحه‌هایی که در مراسم عزاداری خوانده می‌شود باید با حرکات دست و پا همخوانی داشته باشد از این رو افراد مجرب، حلقه‌هایی درونی دسته‌های سینه‌زنی را تشکیل داده که شکلی منحصر به فرد دارد و بیشتر از اشعار غزل در آنها استفاده می‌شود، لذا اشعار نوحه نیز باید بر اساس دستگاه چهارگاه باشد. در پایان مراسم سینه‌زنی که برخی آن را «یزله» و یا «حیدری» می‌نامند که ریتم تندی دارد و جوانان با شرکت در آن، احساسات خود را تخلیه می‌کنند. در این مراسم، افراد با گرفتن کمر یکدیگر، همگی در یک ستون قرار گرفته و سعی می‌کنند حرکاتی شورانگیز داشته باشند. مراسم سینه‌زنی در بوشهر بر عکس تمام شهرهای ایران که در آن مردم به صورت دسته‌جمعی در خیابان‌ها حضور دارند بیشتر در مساجد متمرکز است. برای دانلود مراسم صوتی و تصویری از عزاداری سنتی بوشهر می‌توانید به ویلاگ عزاداری سنتی بوشهر(www.matamdaran.ir) رجوع کنید. www.wikipedia.org

محله‌های دهدشتی، شنبدی، کوتی و بهبهانی چهار محلهٔ قدیمی بندر بوشهر هستند. از دیگر محله‌های این بندر می‌توان از صلح‌آباد، جُفره، جفره علی‌باش، جفره ماهینی، سنگی، شکری (بهشت صادق)، باغ زهرا، جبری، شغاب، کوی فرهنگیان، عالی‌آباد، رونی، سبزآباد، جلالی، مخ بلند، دواس، تل کوتی، بن مانع، عسلو، هلالی، نیدی، خواجه‌ها، دستک، ریشهر، امام‌زاده، سرتل، تنگک (شمالی، وسطی، جنوبی)، تنگک غریب، تنگک محمد جعفری (رئیس)، تنگک زنگنه، نیروگاه اتمی، هلیله، بندرگاه، دروازه، چاه‌کوتاه، آب طویل، توحید. محلات سنتی ساحلی یا قطب‌های صیادی محلی که در دو قسمت شرق و غرب بوشهر قرار دارند، شامل محلات جفره (مفگه)، صلح‌آباد و جبری می‌گردد. و نیز محلات جنوبی تنگک غریب به دیگر نام تنگک صفری و نیز تنگک اول، تنگک محمدجعفری به دیگر نام تنگک رئیسی و نیز تنگک دوم، تنگک زنگنه به دیگر نام تنگک سوم. همچنین پایگاه ششم شکاری از مراکز مهم نظامی بندر بوشهر می‌باشد. محله‌های شهر بوشهر دهدشتی، شنبدی، کوتی و بهبهانی، صلح‌آباد، جُفره، جفره علی‌باش، جفره ماهینی، سنگی، عاشوری، شکری (بهشت صادق)، هلالی، باغ زهرا، جبری، شغاب، کوی فرهنگیان، عالی‌آباد، ستم‌آباد، ظلم‌آباد، بهمنی، رونی، سبزآباد، پودر، جلالی، مخ بلند، دواس، تل کوتی، بن مانع، نیدی، خواجه‌ها، دستک، ریشهر، امامزاده، رایانی، سرتل، تنگک (شمالی، وسطی، جنوبی)، تنگک غریب، تنگک محمد جعفری (رئیس)، تنگک زنگنه، نیروگاه اتمی، دروازه، توحید با توجه به اینکه در پارسی باستان حرف «ل» وجود نداشته و به جای آن از حرف «ر» استفاده می‌شده‌است لذا لیان باید ریان تلفظ می‌شد و این معنی ری و منسوب به ری را می‌داده‌است و مزامبریا یعنی انبار ماهی یادآور نام بندر معشور (ماهی شهر) است نه بوشهر. wikipedia.org

بندر بوشهر به جهت قدمت تاريخي و مهمتراز آن به سبب بندر بودن كه در دوران گذشته يكي از محدود راههاي ارتباطي ايران با تمدنهاي ديگر محسوب مي گرديد و هرگونه مراوده فرهنگي نيز از همين راه ميسر گرديده بود ، توانست از اولين شهرهاي ايران باشد كه تمدن جديد را پذيرا شده و داراي مراكز تعليمي و علمي و فرهنگي از جمله يكي از قديمي ترين سينماهاي كشور را دارا باشد. همچنين از اولين شهرهايي باشد كه مدرسه به شكل جديد در آن شكل گرفت كه شرح مختصري از چگونگي تاسيس اين مدرسه چنين است . در سال 1310 هـ . ق احمدخان دريابيگي به حكمراني بوشهر و بنادر و جزاير خليج فارس و عمانات منصوب گرديد ، وي براي ايجاد سيستم جديدتربيتي كمكهاي مؤثر مادي و معنوي به شيخ محمد باقر بهبهاني نمود و ضمن نامه اي به وزارت معارف درخواست اعزام مدير جهت اداره مدرسه به شكل جديد كرد. وزير معارف وقت مرحوم شيخ محمد حسين سعادت را كه عضو انجمن فرهنگي تهران و مردمي اديب ودانشمند بود در اوايل ذيقعده 1317 هـ ق به بوشهر اعزام داشت . سعادت به اتفاق برادرش شيخ عبدالكريم سعادت به بوشهر وارد و مدرسه را تحويل گرفت . از اين تاريخ به بعد مدرسه به نام سعادت (( سعادت مظفري )) ناميده شد . پسوند مظفري بعد از سعادت ابتكار احمدخان دريابيگي به منظور گرفتن كمكهاي نقدي از مظفر الدين شاه قاجار بود.

مقدمات كاربا ايجاد يك باب ساختمان به كمك اهالي و احمدخان دريابيگي فراهم گرديد اهالي بوشهر كه در ابتدا از فرستادن فرزندان خود به مدرسه خودداري مي كردند بمرور اولاد خود را به مدرسه سعادت فرستادند بطوري كه در پايان سال 1318 هـ . ق تعداد شاگردان مدرسه به 350نفر بالغ گرديد.دريابيگي بنا به تقاضاي مسئولان مدرسه در صدد احداث ساختمان مدرسه در بيرون شهر برآمد و دو هكتار زمين از اراضي ملك التجار كه به حاج معين التجار بوشهري واگذار شده بود ، گرفت و شالوده ساختمان مدرسه اي مشتمل بر شش كلاس بزرگ ، يك سالن ،‌ چهار راهرو وساير اتاقهاي مورد لزوم را فراهم كرد. تجار ودانش پژوهان در اين امر خيـر شركت كرده و با پرداخت وجه و اعانه ، كار ساختمان آغاز گرديد. احمدخان دريابيگي كه مدرسه را به نام مظفر الدين شاه ناميده بود . تلگرافي از وي تقاضاي كمك نقدي نمود ، مظفرالدين شاه مبلغ هزار تومان توسط اداره گمرك بوشهر براي قسمتي از هزينه هاي احداث مدرسه حواله كرد. هنوز بناي مدرسه تمام نشده بود كه احمدخان دريابيگي از حمكراني بنادر منفصل و به تهران احضار گرديد. 

در اين زمان گمركات بنادر به سرپرستي ماموران بلژيكي درآمد و مرحوم عبدالحميد خان متين السلطنه ، مترجم بلژيكي مدير گمركات بنادر خليج فارس و پسر او مرحوم ميرزا يانس ارمني كه مردي فرهنگ دوست بود به معاونت گمرك منصوب شـــد وي كه از وضع مدرسه آگاهي يافت عده اي از بزرگان تجار را دعوت و براي بقاي مدرسه و تعيين بودجه آن سخن گفت . سرانجام تا به پيشنهاد مرحوم ميرزا يانس مقرر گرديد از واردات اجناس به گمرك ، عدلي يك شاهي (يك بيستم قران ) و از اجناس صادره ، عدلي نيم شاهي به عنوان اعانه بطورمستمر به مدرسه پرداخت گردد.در سال 1325 هـ ق مرحوم احمدخان دريابيگي بار ديگر به امر محمد علي شاه قاجار حكمران بنادر و جزاير خليج فارس شد و به بوشهر آمد . حدود 2 سال به حكمراني بنادر پرداخت و از مدرسه سعادت كه بنيان گذار آن بود سرپرستي مي كرد و از خودش و ديگران براي اتمام ساختمان مدرسه همراهي و كمك كرد. در اين هنگام خانهاي دشتي و دشتستان كه ترفيات علمي و فضايل معنوي دانشجويان مدرسه سعادت را مشاهده نمودند مايل وخواستارشدند فرزندان خود را براي تحصيل به بوشهر بفرستند ، ولي ازآنجال كه حكمرانان بنادر به بهانه يا به واسطه ندادن حق حساب به فرمانرايان و كارگذاران دولت اولاد خانها را گرو مي گرفتند از اعزام فرزندان خود به بوشهر به منظور تحصيل در مدرسه سعادت استنكاف ، هئيت مديره مدرسه به وزارت علوم و معارف عريضه اي به دربار قاجاريه فرستادند و تقاضاي صدور حكم عموميت گرو كشي فرزندان خانها كه براي تحصيل به بوشهر مي آيند صادر كرد. پي از مدتي دربار محمدعلي شاه حكم و فرماني به نام مرحوم دريابيگي حكمران بنادر صادر كرد.

پس از ابلاغ فرمان مذكور از تنگستان يك نفر از نوه هاي باقرخان تنگستاني به نام محمد باقراز بلوك انگالي دو نفر از فرزندان احمدخان انگالي و يك يا دو نفر از فرزندان شيخ حسين خان چاكوتاهي به مدرسه سعادت آمده به تحصيل سواد و تربيت و فضيلت پرداختند.مرحوم شيخ محمد حسين سعادت مدت پانزده سال رياست مدرسه را به عده داشت . پس از وي عبدالكريم سعادت به رياست مدرسه انتخاب شد . با سعي و كوشش وي كتابهاي درسي مدرسه سعادت ، در تمام مدارس بنادر خليج فارس ، خرمشهر و اهواز تدريس مي شد و تعدادي ازكتابهاي مزبور به وسيله شيخ بهجت العلماء مدير روزنامه معارف به تهران فرستاده شد. شيخ عبدالكريم سعادت به پاس اين خدمات ارزنده در سال 1329هـ ق از سوي وزارت معارف به رياست معارف و فرهنگ بوشهر منصوب شد . 

در حدود سال 1323 هـ ق كتابخانه ملي بوشهر به همت مردم خيرخواه و فرهنگ دوست مردم بوشهر تاسيس گرديد . روز نامه معارف در شماره 60 به تاريخ 28 شوال 1324 برابر با پنجم دسامبر 1907 م در اين باره مي نويسد :
تقريباً مدت يك سال يامقداري بيشتر در بوشهر كه از بنادر معتبر ايران است يك باب كتابخانه به همت جمعي از نيك مردان خيرخواه تاسيس و افتتاح يافته و مقدار زيادي از كتب مفيده و جرايد نافعه در آنجا موجود است و افراد بي بضاعت بومي و سياحان و مستطرفين به سهولت مي توانند از آنجا كسب علوم و اخبار و اطلاعات بنمايند.شهر بوشهر يكي از قديميترين شهرهايي است كه صاحب سينما گرديد و در زمانهاي مختلف داراي حداقل 3 سينما بوده ولي در حال حاضر فقط دو دارد که یک سينما زير نظر كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان است و دیگری یعنی سینما بهمن با داشتن سه سالن مجزا برای پخش ، مستقل می باشد ، فعال البته نمايش هايي بصورت ويدئو پروجكشن در چند مركز از جمله كانون فيـــــــلم وابسته به ارشاد انجام مي گيرد.اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي در هر شهرستان حداقل يك فرهنگسرا را دائر نموده و از همين فرهنگسراها جهت برگزاري نمايشگاههاي آثار هنرمندان و همچنين سالن هاي تئاتراستــــــــــفاده مي گردد. البته در شهرستان بوشهر دو سالن تئاتر بصورت دائمي و 3 سالن بصورت فصلي مورد استفاده هنرمندان تئاتر قرار مي گيرد.

منبع:http://dirinerooz.blogfa.com



سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:روز ملی بوشهر,روز بوشهر,ملی,بوشهر,روز, :: 22:1 ::  نويسنده : سمانه علیپور
بندر بوشهر دربارهٔ این پرونده آوایش راهنما·اطلاعات یکی از شهر‌های استان بوشهر و مرکز استان بوشهر از استان‌های جنوب غربی ایران است. جمعیت این شهر در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۱۶۱٬۶۷۴ نفر بوده‌است. بندر بوشهر در بخش مرکزی استان بوشهر، در ارتفاع ۱۸ متری از سطح دریا و در منطقهٔ ساحلی خلیج فارس واقع شده و آب و هوای نیمه بیابانی گرم دارد. این شهر از سمت شمال، غرب و جنوب به خلیج فارس محدود شده‌است. نام بوشهر در کتاب‌ها و اسناد تاریخی، تحت نام‌های مختلفی نظیر «رام اردشیر»، «ابوشهر»، «لیان» و «ریشهر» به ثبت رسیده‌است. بیشتر مردم بوشهر به زبان فارسی تکلم می‌کنند. بندر امروزی بوشهر را نادرشاه افشار در ۱۷۳۶ میلادی رونق دوباره بخشید. نام این محل پیش از آن ریشهر بود. بندر بوشهر به خاطر عواملی مانند صیادی، وجود نیروگاه اتمی، کشتی سازی و صادرات از این بندر رونق اقتصادی گرفته‌است. هم اکنون ۱۸ اسفند سالروز تأسیس مدرسه سعادت روز بوشهر نام گرفته شده است.

سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:بندر بوشهر,بندر,بوشهر, :: 21:52 ::  نويسنده : سمانه علیپور

به نام خدا:

می خوام تو این وبلاگ درباره عشایر کرد و کوچ آنها توضییح مختصری بدم.

در حدود پنج نصل پیش بعضی از عشایر کرد کرمانشاه به دلیل گرفتن مالیات زیاد توسط حکومت وقت تصمیم به مهاجرت کردن  گرفتند.

قسمت اعظمی از این ایل ها به کردستان عراق مهاجرت کردند و دیگر طوایف مهاجر نیز به استان های مختلف ایران مهاجرت کردند.یکی از این ایل ها به نام ایل زنگنه  به جنوب ایران مهاجرت کرد.قسمتی از این ایل به همراه یکی از ایل های ترک قزل باش به استان بوشهر مهاجرت کردند.قزل باشها در نزدیکی شهر برازجان ساکن شدند. قسمتی از ایل زنگنه نیز به استان بوشهر به شهرستانهای دشتستان و دشتی مهاجرت کردند.در شهرستان دشتی در نزدیکی شهر کاکی کنونی در کنار روستای چاه حسین جمال ساکن شدند.بعضی از کردها در روستای چاه حسین جمال ساکن شدند و قسمت اعظمی نیز در کنار این روستا سکنا گزیدند. این روستای جدید توسط مردم روستاهای نزدیک کردوها مشهور بود که کم کم به کردوان تغیر نام داد.البته در روستاهای دیگری از استان بوشهر نیز کردهای زنگنه ساکن شدند مثل روستای دهرود دشتستان.

روستای دهرود در بخش ارم دشتستان قرار دارد و حدود 7000 جمعیت دارد.اسم آن به خاطر اینکه در کنار یک رود پر آب(در زمان قدیم)به وجود آمده انتخاب شده است.

در قسمت دیگری محل زندگی کردهای مهاجر در استان های دیگر را توضیح داده ایم.که از شما دعوت میکنیم این مطالب را نیز بخانید. منابع: 1-ایل‌ها و طایفه‌های عشایری کرد ایران. علی میرنیا. ناشر نسل دانش. ایران. ۱۳۶۸ 2-عبدالله شهبازی، مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر، تهران: نشرنی، ۱۳۶۹ 3-جمشید صداقت کیش: کوردان پارس و کرمان سال۱۳۸۱ 4-ایوانف، نکته‌هایی دربارهٔ کردها ج. ۱ 5-تاریخ افشار - میرزا رشیدادیب الشعرا -

 

 

 

 

 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد